اعتماد به نفس چیست؟

تفاوت عزت نفس، اعتماد به نفس و کارآمدی فردی

خیلی از ما فکر می‌کنیم که عزت نفس و اعتماد به نفس یک مفهوم مشابه هستند و شاید اصلاً با عبارت «کارآمدی فردی» برخورد نکرده باشیم. اما برای روانشناسان این سه مفهوم، معانی مختصر متفاوتی دارند.

کارآمدی فردی چیست؟

یکی از شناخته‌شده‌ترین روانشناسان به نام آلبرت بندورا، «کارآمدی فردی» را باور فرد به توانایی خودش برای تاثیر گذاشتن روی اتفاقات زندگی‌اش تعریف می‌کند. این مفهوم با عزت نفس فرق دارد. عزت نفس بیشتر به احساس ارزشمندی فرد در زمان حال مربوط می‌شود، اما کارآمدی فردی به باور او درباره توانایی‌هایش برای روبرو شدن با شرایط آینده مربوط است. به عبارت دیگر، عزت نفس باوری در رابطه با «حال» است، درحالی‌که کارآمدی فردی باوری در رابطه با «آینده» است.

اعتماد به نفس چیست؟

شاید “اعتماد به نفس” رایج‌ترین اصطلاح برای این مفاهیم مرتبط در خارج از حوزه روانشناسی باشد، اما هنوز ابهاماتی در مورد معنی دقیق آن وجود دارد. یکی از منابع معتبر، اعتماد به نفس را به عنوان “باور به خود” تعریف می‌کند.

یک مقاله محبوب دیگر، اعتماد به نفس را “انتظارات فرد از عملکرد خود و ارزیابی او از توانایی‌ها و عملکردهای قبلی” تعریف می‌کند.

در نهایت، فرهنگ لغت آنلاین روانشناسی، اعتماد به نفس را “اعتماد فرد به توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و قضاوت‌های خود، یا باور به اینکه می‌تواند با چالش‌ها و نیازهای روزمره به طور موفقیت آمیز روبرو شود” تعریف می‌کند.

اعتماد به نفس همچنین شادی و خوشبختی بیشتری به ارمغان می‌آورد. به طور کلی، زمانی که شما به توانایی‌های خود اعتماد دارید، به دلیل موفقیت‌هایتان شادتر هستید. هنگامی که احساس بهتری نسبت به توانایی‌های خود دارید، انگیزه و انرژی بیشتری برای اقدام و رسیدن به اهداف خود پیدا می‌کنید.

بنابراین، اعتماد به نفس شبیه به “کارآمدی فردی” در تمرکز بر عملکرد آینده فرد است. با این حال، به نظر می‌رسد که بیشتر بر اساس عملکردهای قبلی و در نتیجه تا حدی بر گذشته نیز تمرکز دارد.

بسیاری از روانشناسان تمایل دارند از “کارآمدی فردی” استفاده کنند، زمانی که صحبت از باورهای فرد در مورد توانایی‌هایش در انجام یک کار یا مجموعه‌ای از کارها می‌شود. در حالی که اعتماد به نفس بیشتر به عنوان یک ویژگی گسترده‌تر و پایدارتر در مورد درک فرد از توانایی کلی او تعریف می‌شود.

عزت نفس (Self Confidence) چیست؟

بی‌تردید، موریس روزنبرگ و ناتانیل برندن از تاثیرگذارترین چهره‌ها در حوزه تحقیقات مربوط به عزت نفس بوده‌اند. روزنبرگ در کتاب خود با عنوان “جامعه و تصویر خود در نوجوان” (۱۹۶۵) به تبیین دیدگاه خود در خصوص عزت نفس پرداخت و مقیاس سنجش عزت نفس که به طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد را معرفی کرد.

تعریف او از عزت نفس بر این فرض استوار است که این مفهوم، یک باور نسبتاً پایدار در مورد ارزش کلی فرد است. این یک تعریف گسترده از عزت نفس است که آن را به عنوان یک ویژگی تعریف می‌کند که تحت تأثیر عوامل مختلف قرار می‌گیرد و تغییر آن نسبتاً دشوار است.

در مقابل، برندن معتقد است که عزت نفس از دو مؤلفه مجزا تشکیل شده است:

  1. کارآمدی فردی: به معنای اطمینانی که به توانایی خود در مقابله با چالش‌های زندگی داریم.
  2. احترام به خود: به معنای این باور که ما شایسته خوشبختی، عشق و موفقیت هستیم. (برندن، ۱۹۶۹)

هر دو تعریف مشابه یکدیگر هستند، اما لازم به ذکر است که تعریف روزنبرگ بر باورهای مربوط به “ارزش خود” تکیه دارد، که می‌تواند برای افراد مختلف معانی کاملاً متفاوتی داشته باشد. در حالی که برندن در مورد اینکه چه باورهایی در عزت نفس نقش دارند، دقیق‌تر عمل می‌کند.

حال سوالی که مطرح می‌شود این است که چه وضعیتی برای افرادی که عزت نفس بیش از حد دارند، پیش می‌آید؟ آیا خودشیفتگی می‌تواند ناشی از عزت نفس بالا باشد؟ از دیدگاه روانشناسی، خودشیفتگی به عنوان یک خودخواهی افراطی همراه با دیدگاهی اغراق‌آمیز از استعدادهای فرد و عطش شدید برای تحسین دیگران تعریف می‌شود.

داشتن عزت نفس در سطوح بسیار بالا یا بسیار پایین می‌تواند آسیب‌زا باشد، بنابراین حفظ تعادل در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است. دیدگاهی واقع‌بینانه اما مثبت نسبت به خود، ایده‌آلی است که باید به دنبال آن باشیم.

سه مؤلفه اصلی عزت نفس:

  1. نیاز ضروری برای بقا و رشد: عزت نفس یک نیاز حیاتی و اساسی برای هر انسانی است که برای ادامه حیات و توسعه و رشد سالم ضروری است.
  2. درونی بودن: عزت نفس به طور خودکار و بر اساس باورها و آگاهی درونی فرد شکل می‌گیرد. افکار، رفتارها، احساسات و اعمال فرد بر عزت نفس او تأثیر می‌گذارند.
  3. بخشی از انگیزه‌های بنیادی انسان: از دیدگاه آبراهام مازلو، عزت نفس یکی از انگیزه‌های بنیادی انسان به حساب می‌آید. مازلو معتقد بود که افراد هم به احترام و قدردانی دیگران نیاز دارند و هم به احترام به خود. برآورده شدن این نیازها برای رشد و شکوفایی فردی ضروری است.

برآورده شدن این نیازها زمینه را برای خودشکوفایی فرد فراهم می‌کند. اعتماد به نفس و عزت نفس دو پدیده روان‌شناختی مرتبط به هم هستند که هر دو بر اساس تجربیات گذشته شکل می‌گیرند و به عملکرد آینده فرد نظر دارند.

نظریه‌های رایج درباره اعتماد به نفس و عزت نفس

اکنون که تعاریف مربوط به عزت نفس و اعتماد به نفس را در اختیار داریم، می‌توانیم نگاهی دقیق‌تر به باورهای عمومی و نظریه‌های محبوب پیرامون این مفاهیم داشته باشیم.

همانطور که پیشتر ذکر شد، نظریه برندن در خصوص عزت نفس به یک نظریه ی پراستناد و قابل فهم تبدیل شد، اما نظریه‌ها و چارچوب‌های دیگری نیز برای تبیین عزت نفس در ادبیات روانشناسی وجود داشتند.

هرم نیازهای مازلو

هرم نیازهای مازلو، یک چارچوب مشهور اما تا حدی منسوخ در روانشناسی، بر این فرض است که انسان‌ها برای رسیدن به رضایت واقعی، نیازهای مختلفی دارند که باید برآورده شوند. به طور کلی، نیازهای اساسی‌تر باید قبل از نیازهای پیچیده‌تر برآورده شوند. در هرم مازلو، عزت نفس دومین سطح از نیازها، درست زیر خودشکوفایی، قرار دارد.

طبق نظر مازلو، انسان‌ها قبل از اینکه بتوانند عزت نفس سالمی را در خود پرورش دهند، باید نیازهای ثبات فیزیولوژیکی، امنیت، عشق و تعلق خاطر را برآورده کنند. او همچنین خاطر نشان کرد که دو نوع عزت نفس وجود دارد: “عزت نفس بالا” و “عزت نفس پایین”. عزت نفس پایین از احترام دیگران حاصل می‌شود، در حالی که عزت نفس بالا از درون فرد نشأت می‌گیرد.

در سال‌های بعد از معرفی هرم نیازها، مازلو نظریه خود را اصلاح کرد تا شامل مواردی از افراد بسیار خودشکوفایی که بی‌خانمان هستند یا افرادی که در مناطق خطرناک یا مناطق جنگی زندگی می‌کنند اما عزت نفس بالایی دارند، نیز بشود.

عکس اینفوگرافی هرم نیازهای مازلو
هرم نیازهای مازلو

این هرم دیگر به عنوان یک نظریه دقیق از رشد یک‌طرفه در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه به عنوان یک توضیح کلی‌تر از نحوه برآورده شدن نیازهای اساسی که به افراد آزادی و توانایی دستیابی به نیازهای پیچیده‌تر را می‌دهد، تلقی می‌شود.

نظریه مدیریت وحشت

یک نظریه عمیق‌تر و شاید تیره‌تر برای توضیح اعتماد به نفس، “نظریه مدیریت وحشت” نام دارد.

این نظریه بر پتانسیل بالای انسان برای وحشت از مرگ تمرکز دارد و اذعان می‌کند که انسان‌ها برای محافظت از خود در برابر این وحشت، به جهان‌بینی‌هایی پناه می‌برند که بر اهمیت و معنای زندگی آنها تأکید می‌کنند.

بر اساس این نظریه، عزت نفس به عنوان سپر دفاعی در برابر اضطراب ناشی از مرگ عمل می‌کند. جستجوی اعتماد به نفس و واکنش منفی به هر چیزی که جهان‌بینی آرامش‌بخش ما را تهدید کند، از پیامدهای این نظریه هستند.

تئوری “سنجشگر اجتماعی”

مارک لیری، روانشناس اجتماعی که روی عزت نفس در بستر روانشناسی تکاملی تحقیق می‌کند، تئوری دیگری را به این حوزه ارائه کرده است.

تئوری سنجشگر اجتماعی پیشنهاد می‌کند که عزت نفس یک معیار درونی است که نشان می‌دهد فرد چقدر توسط دیگران پذیرفته یا طرد شده است. این تئوری، عزت نفس را به عنوان برداشت فرد از پذیرش و طرد اجتماعی تلقی می‌کند.

شواهد قوی‌ای برای درستی و کاربرد این تئوری وجود دارد. برای مثال، مطالعات نشان می‌دهند که نتایج رویدادها بر عزت نفس افراد، عموما با تصور آن‌ها از تأثیر این رویدادها بر پذیرش یا طرد آن‌ها توسط دیگران مطابقت دارد .

در نهایت، شواهد نشان می‌دهد که طرد اجتماعی به دلیل ویژگی‌های شخصی، عزت نفس را کاهش می‌دهد.

اهمیت اعتماد به نفس

به خودت اعتماد کن: هر قلبی با این تارِ پولادین به لرزه می‌افتد.

رالف والدو امرسون

تحقیقات نشان می‌دهند که عزت نفس بالا با موارد زیر مرتبط است:

  • سلامتی بهتر: افراد با عزت نفس بالا معمولاً از سلامت جسمی و روحی بهتری برخوردارند.
  • روابط اجتماعی بهتر: این افراد معمولاً ارتباطات قوی‌تری با دیگران برقرار می‌کنند.
  • محافظت در برابر مشکلات: عزت نفس بالا می‌تواند مثل یک سپر در برابر بیماری‌های روانی و مشکلات اجتماعی عمل کند.
  • مقابله سالم با مشکلات: افراد با عزت نفس بالا معمولاً بهتر با چالش‌های زندگی کنار می‌آیند.
  • خوشبختی بیشتر: تحقیقات نشان می‌دهند که رابطه مستقیمی بین عزت نفس بالا و شادمانی وجود دارد.
  • افزایش احتمال بهبودی: حتی نشان داده شده که افرادی که جراحی‌های سنگین داشته‌اند، با داشتن عزت نفس بالا احتمال بیشتری برای بهبودی کامل دارند.

همانطور که قبلاً هم گفتیم، هزاران مقاله درباره عزت نفس یا اعتماد به نفس نوشته شده که بیشترشان به ارتباط قوی این ویژگی با موفقیت در زندگی اشاره می‌کنند.

همچنین تحقیقات زیادی درباره ارتباط خودباوری و موفقیت در زندگی انجام شده است. این مطالعات نشان می‌دهند که افراد با عزت نفس بالا معمولاً دارای ویژگی‌های زیر هستند:

  • اعتماد به نفس بیشتر
  • لذت بردن از زندگی و فعالیت‌ها
  • عدم تردید در خود
  • کاهش ترس و اضطراب و راحتی بیشتر در اجتماع
  • انرژی و انگیزه بیشتر برای عمل
  • روابط اجتماعی بهتر و لذت بردن از معاشرت با دیگران

البته همه چیز به این سادگی نیست. برخی تحقیقات نشان می‌دهند که بالا بردن اجباری اعتماد به نفس همیشه نتایج مثبت ندارد. همچنین برخی نشانه‌ها مثل افزایش خودشیفتگی و توقعات غیرواقعی ممکن است همراه با افزایش عزت نفس بالا در جامعه دیده شود.

در نتیجه، شاید “از هر چیزی زیادی هم خوب نباشد” و در تقویت عزت نفس خودمان و فرزندانمان، باید تعادل را رعایت کنیم.

blank

تعریف بیش از حد از عزت نفس: عواقب آموزش خودباوری

در ۲۵ سال گذشته، اعتماد به نفس و عزت نفس در جوامع غربی بسیار ستایش شده‌اند. در این دوران، تصور بر این بود که داشتن یک تصویر مثبت از خود، کلید زندگی شاد و موفق است. این تفکر به دوران “آموزش عزت نفس” در سیستم آموزشی منجر شد.

نسل جدید در مدارس و خانه‌ها آموخته‌اند که خود را خاص بدانند، فقط روی ویژگی‌های مثبت خود تمرکز کنند و حتی برای دستاوردهای کوچک مورد تحسین قرار گیرند.

با این حال، تحقیقات اخیر نشان می‌دهند که این تمرین‌ها و باورها، به‌جای محافظت از افراد در برابر افسردگی، ممکن است به کم‌انگیزگی و کاهش رفتار هدفمند منجر شوند.

اگر تقویت اعتماد به نفس بیشتر از دستیابی به موفقیت و پیشرفت، باعث افزایش خودشیفتگی و جاه‌طلبی می‌شود، پس چه باید بکنیم؟ آیا باید ایده تقویت اعتماد به نفس را کنار بگذاریم؟

تقویت عزت نفس و اعتماد بنفس به شکلی محتاطانه‌ و معقول‌تر

بائومایستر و همکارانش پاسخی ارائه می‌دهند. در برخی شرایط خاص، افزایش موقت اعتماد به نفس می‌تواند عملکرد را بهبود بخشد و نباید از این فرصت‌ها چشم‌پوشی کرد.

آن‌ها پیشنهاد می‌کنند که تقویت عزت نفس همچنان ادامه یابد، اما به شکلی محتاطانه‌تر و معقول‌تر. آن‌ها والدین و معلمان را تشویق می‌کنند که برای افزایش اعتماد به نفس کودکان، از تحسین استفاده کنند، اما فقط به‌عنوان پاداش برای رفتارهای مطلوب اجتماعی.

این روش تضمین می‌کنه که کودکان تا حدی مورد توجه مثبت قرار بگیرند و فرصتی برای رشد عزت نفس سالم داشته باشند، بدون اینکه ریسک این را داشته باشیم که به آن‌ها تلقین کنیم به طور فوق‌العاده‌ای توانمند هستند، صرف نظر از اینکه سخت کار کنند یا نه.

استیو باسکین راهکار مثبت دیگری را به والدین پیشنهاد می‌دهد: اجازه دادن به فرزندان برای شکست خوردن. در سال‌های اخیر، والدین مراقبت زیادی کرده‌اند تا فرزندانشان را از درد و مشکلات دور نگه دارند و حبابی از عشق و افزایش عزت نفس به دور آن‌ها ایجاد کنند. این کار اغلب نه تنها باعث دور نگه‌داشتن کودکان از مشکلات، بلکه از رشد آن‌ها نیز جلوگیری می‌کند.

باسکین پیشنهاد می‌کند که والدین گاهی عقب بکشند و به فرزندان خود اجازه دهند با ناامیدی و درد کنار بیایند، زیرا این کار احتمالاً منجر به افزایش انعطاف‌پذیری و مهارت‌های مقابله موفقیت‌آمیز خواهد شد. اگر می‌خواهیم همه کودکان را تشویق کنیم که نه تنها احساس خوبی داشته باشند، بلکه بهترین عملکرد خود را هم به نمایش بگذارند، این توصیه‌ها راه‌حل‌های مناسبی به نظر می‌رسند.

منبع

https://positivepsychology.com/self-confidence/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا