آنا فروید و روانکاوی کودک

آنا فروید (Anna Freud)، دختر زیگموند فروید، یکی از تأثیرگذارترین روانکاوان قرن بیستم بود. او به دلیل کارش در زمینه روانکاوی کودک شناخته می شود و همچنین به نظریه ایگو و روانشناسی نوجوانی نیز کمک کرده است.

آنا فروید در سال ۱۸۹۵ در وین به دنیا آمد و در تمام عمر خود با کودکان کار کرد. او اولین کسی بود که روش روانکاوی را برای استفاده با کودکان توسعه داد و به این ترتیب زمینه روانکاوی کودک را بنیان نهاد.

همچنین آنا فروید در زمینه روانشناسی ایگو فعالیت داشت و نظریه های مهمی را در مورد مکانیسم های دفاعی ایگو، رشد عاطفی و شخصیت ایجاد کرد. او همچنین به روانشناسی نوجوانی کمک کرد و در مورد مشکلات نوجوانان تحقیق کرد.

آنا فروید در سال ۱۹۸۲ در لندن درگذشت. او یک نظریه پرداز برجسته روانکاوی بود و کارهای او تأثیر زیادی بر روانشناسی کودک، روانشناسی ایگو و روانشناسی نوجوانی داشته است.

یک جهت جدید برای روانکاوی

زیگموند فروید بیشتر با بزرگسالان کار می‌کرد و به آنها کمک می‌کرد تا سال‌های اولیه خود را از طریق ردپایی که پس از سرکوب باقی می‌ماند، بازسازی کنند.

برعکس، آنا فروید بیشتر علاقه‌مند به کار با کودکان بود.

چندین روانکاو پیش از آنا فروید در زمینه تحلیل کودک آزمایش انجام داده بودند. اولین روانکاو کودک عملی Hermine von Hug-Hellmuth بود که در سال ۱۹۱۳ مقاله‌ای با عنوان «بازی درمانی» منتشر کرد. کارل یونگ، لو آندریاس-سالومه و ساندور فرنتزسی نیز با کودکان کار کرده بودند.

اما این آنا فروید بود که برای اولین بار تحلیل کودک را سیستماتیک و ظریف کرد و آن را به یک شکل درمانی متمایز تبدیل کرد.

نظریه های آنا فروید

در ادامه برخی از نظریه های مهم آنا فروید را بیان می کنیم:

۱مکانیسم های دفاعی ایگو

آنا فروید مکانیسم های دفاعی ایگو را به عنوان فرآیندهایی تعریف کرد که افراد برای مقابله با اضطراب استفاده می کنند. او هفت مکانیسم دفاعی اصلی را شناسایی کرد:

  • سرکوب: سرکوب نوعی مکانیسم دفاعی است که در آن افکار، خاطرات یا احساسات ناخوشایند از آگاهی به ناخودآگاه رانده می شوند.
  • واکنش شکل گیری: واکنش شکل گیری نوعی مکانیسم دفاعی است که در آن افکار، خاطرات یا احساسات ناخوشایند با افکار، خاطرات یا احساسات خوشایند جایگزین می شوند.
  • انکار: انکار نوعی مکانیسم دفاعی است که در آن وجود واقعیتی ناخوشایند انکار می شود.
  • جداسازی: جداسازی نوعی مکانیسم دفاعی است که در آن افکار، خاطرات یا احساسات از احساسات مرتبط با آنها جدا می شوند.
  • مکانیسم واپس رانی: واپس روی نوعی مکانیسم دفاعی است که در آن فرد به مرحله رشدی قبلی بازمی گردد.
  • فرافکنی: فرافکنی نوعی مکانیسم دفاعی است که در آن افکار، خاطرات یا احساسات ناخوشایند به شخص دیگری نسبت داده می شوند.
  • همانندسازی با مهاجم: همانندسازی با مهاجم نوعی مکانیسم دفاعی است که در آن فرد با کسی که به او آسیب می رساند، همانندسازی می کند.

۲- رشد عاطفی

آنا فروید پنج مرحله رشد عاطفی را توصیف کرد:

  • مرحله دهانی: مرحله دهانی از تولد تا حدوداً ۱۸ ماهگی است. در این مرحله، دهان مهمترین منبع لذت است.
  • مرحله مقعدی: مرحله مقعدی از حدود ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی است. در این مرحله، کنترل مثانه و روده مهمترین منبع لذت است.
  • مرحله آلت تناسلی: مرحله آلت تناسلی از حدود ۳ سالگی تا ۶ سالگی است. در این مرحله، اندام تناسلی مهمترین منبع لذت است.
  • مرحله نهفتگی: مرحله نهفتگی از حدود ۶ سالگی تا بلوغ است. در این مرحله، رشد عاطفی متوقف می شود.
  • مرحله بلوغ: مرحله بلوغ از بلوغ تا مرگ است. در این مرحله، رشد عاطفی دوباره شروع می شود.

۳- شخصیت

آنا فروید نظریه شخصیت را توسعه داد که بر اهمیت ایگو در رشد شخصیت تأکید می کرد. او معتقد بود که ایگو به افراد کمک می کند تا خود را از دنیای خارج جدا کنند و با واقعیت سازگار شوند.

آنا فروید معتقد بود که شخصیت از سه بخش اصلی تشکیل شده است:

  • خود (ایگو): ایگو بخش منطقی و واقع بینانه شخصیت است.
  • فراخود (سوپرایگو): بخش اخلاقی و ارزشی شخصیت.
  • نهاد(اید): نهاد بخش غریزی و تکانشی شخصیت.

آنا فروید معتقد بود که این سه بخش شخصیت با یکدیگر در تعامل هستند و بر رفتار فرد تأثیر می گذارند.

کارهای آنا فروید کمک زیادی به درک رشد روانی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان کرده است. نظریه های او همچنان توسط روانشناسان و متخصصان بهداشت روان مورد استفاده قرار می گیرند.

روش آنا فروید در تحلیل کودک

آنا فروید معتقد بود که در تحلیل کودک باید به نظریات اساسی روانکاوی پایبند باشد، اما باید به عنوان یک روش درمانی متمایز عمل کند.

آنا فروید معتقد بود که کودکان باید در دوره نهفتگی (حدود ۶ تا ۱۲ سالگی) تجزیه و تحلیل شوند. او فکر می‌کرد که در این دوره، کودکان می‌توانند از تجزیه و تحلیل برای درک بهتر خود و دنیای اطراف خود استفاده کنند. او همچنین معتقد بود که تجزیه و تحلیل در این دوره می‌تواند به کودکان کمک کند تا از ایجاد مشکلات روانی مانند روان‌نژندی جلوگیری کنند.

آنا فروید معتقد بود که یک اتحاد درمانی قوی برای روانکاوی موفق با کودکان ضروری است. او استدلال می‌کرد که کودکان اگر احساس امنیت، حمایت و درک شدن توسط درمانگر خود داشته باشند، بیشتر احتمال دارد در فرآیند درمانی مشارکت کنند و پیشرفت کنند.

یک اصل اساسی در کار آنا فروید این است که هر کودک یک فرد منحصربه‌فرد با نیازها، تجربیات و توانایی‌های خاص خود است.. او علاقه‌مند بود که یک اتحاد درمانی را مطابق با نیازهای خاص هر کودک ایجاد کند. در یک مورد، او به یک پسر کمک کرد تا داستان‌هایش را بنویسد. در مورد دیگر، او لباس‌های عروسک دختری را بافت.

آنا فروید هرگز در هنگام کار با کودکان از صندلی روانکاوی استفاده نمی کرد.

او می دانست که کودکان در حفظ آرامش و تمرکز مشکل دارند و انتظار می رود که فقط در حد محدودی در تداعی آزاد شرکت کنند. در عوض، او اجازه می داد بیماران کودکش در اتاق درمان کاملا آزادانه حرکت کنند: اگر کودکی روی فرش می دوید، او نیز همین کار را می کرد!

او همچنین مواد نقاشی را به راحتی در دسترس قرار می داد و بچه ها را به استفاده از آنها تشویق می کرد. این نقاشی ها به عنوان ابزارهای بیان مهمی در نظر گرفته می شدند، به اندازه کلمات گفتاری مهم بودند.

آنا فروید به همراه پدرش زیگموند فروید در خال قدم زدن
آنا فروید و زیگوند فروید

آنا فروید چگونه با کلاین موافق نبود؟

آنا فروید و ملانی کلاین هر دو از چهره‌های برجسته در حوزه روانکاوی بودند، اما در چند جنبه کلیدی از تحلیل کودکان با هم اختلاف نظر داشتند. در اینجا یک مقایسه از رویکردهای آنها ارائه شده است:

رویکرد درمانی:

  • آنا فروید: از داستان‌گویی و مکالمه به عنوان ابزارهای درمانی اصلی استفاده می‌کرد. او به ایجاد رابطه مثبت با کودک و کمک تدریجی به آنها برای درک آگاهانه افکار، احساسات و رفتارهای خود اعتقاد داشت.
  • ملانی کلاین: از بازی درمانی دفاع می کرد، به کودکان اجازه می داد ناخودآگاه خود را از طریق بازی نمادین بیان کنند. او معتقد بود که بازی دسترسی مستقیمی به دنیای درونی کودک فراهم می کند و می تواند به عنوان پنجره ای به جنبه های ناخودآگاه آنها تفسیر شود.

تفسیرها:

  • آنا فروید: از تفسیرهای ساده، کمتر نمادین استفاده می کرد که بر کمک به کودکان برای کسب آگاهی آگاهانه از مسائل خود متمرکز بود. او معتقد بود که اگوی کودکان به طور کامل توسعه نیافته است و می تواند با تفسیرهای بیش از حد پیچیده تحت فشار قرار گیرد.
  • ملانی کلاین: استفاده از تداعی آزاد از طریق بازی را تأکید می کرد و به کودکان اجازه می داد افکار و احساسات ناخودآگاه خود را بدون دخالت بزرگسالان نشان دهند. او معتقد بود که حتی کودکان بسیار کوچک نیز می توانند از تفسیرهایی که بر تعارضات ناخودآگاه آنها تأثیر می گذارد بهره مند شوند.

تمرکز رشدی:

  • آنا فروید: بر نقش ایگو در رشد کودک، به ویژه در میانجیگری بین ایگو (محرکات غریزی) و سوپرایگو (استانداردهای اخلاقی و اخلاقی) تأکید بیشتری داشت. او معتقد بود که قدرت اگو برای رشد روانی سالم ضروری است.
  • ملانی کلاین: به مراحل اولیه رشد می پرداخت، به ویژه دوره پیش از ادیپال، به ویژه رابطه کودک با مراقب اصلی او. او بر اهمیت تجربیات اولیه در شکل گیری شخصیت و تشکیل روابط شیء داخلی تأکید کرد.

منشاء مشکلات:

  • آنا فروید: بسیاری از مشکلات رفتاری در کودکان خردسال را به تجربیات اخیر یا در حال انجام نسبت می داد و پیشنهاد می کرد که مداخلات می تواند این عوامل فوری را برطرف کند.
  • ملانی کلاین: قویاً معتقد بود که رفتار فعلی به شدت در تجربیات کودکی اولیه، به ویژه از مرحله پیش از ادیپال ریشه دارد. او اصرار داشت که درک و حل تعارضات ناخودآگاه برای تغییر پایدار ضروری است.

سخن آخر

به قول خود آنا فروید، او فکر نمی‌کرد که “من” سوژه خوبی برای بیوگرافی باشد، زیرا “اقدام” کافی نیست! او می‌گوید: “در چند جمله خلاصه می‌شود – او زندگی‌اش را با بچه‌ها گذراند!”

آنا فروید

آنا فروید، مانند پدرش، یک نابغه بود. او با تاثیر خود بر روانشناسی کودک، به ما کمک کرد تا کودکان را بهتر درک کنیم و به آنها کمک کنیم تا به پتانسیل کامل خود برسند.

منابع:

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا